غدیر
ایام غدیر است
ایام؛ ایام غدیر است؛ و پیامبر به فرمان خدا بر سرِ چشمه غدیر ایستادهاند و نظاره میکنند امت را؛ تا یک پارچه شوند و گِرد هم آیند.و برایشان بگوید فرمان الهی را که ای مردم من صراط مستقیمام که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده است، آن گاه پس از من علی و پس از او فرزندانم از نسل او.
برایشان بگوید: خداوند به من امر کرده که از زبانهای شما اقرار بگیرم و چنان که خبرتان دادم؛ نسل من از صلب علی است. و سپس فرمان دهد که: همگی یک پارچه بگویید؛ شنیدیم و اطاعت میکنیم و خرسندانه سر تسلیم فرود میآوریم. بر این عقیده زندهایم و با آن میمیریم و با آن محشور میشویم؛ تغییر نمیدهیم و تبدیل و انکار نمیکنیم؛ تردید به دل راه نمیدهیم و از این عقیده بر نمیگردیم و پیمان نمیشکنیم.
امّا؛ امّا چه تلخ است حقیقتی که واقع شد؛ پیمانی که شکست؛ عهدی که گسسته شد و حقّی که ادا نشد و منبری که گستاخانه غصب شد؛ قلمی که میبایست در دستان ِمردِ علم و فهم و کمال میبود؛ هم او که باب علم نبی بود هم او که اوّل کاتب و مفسّر و ماول قرآن بود؛ خودش و قرآنش هر دو متروک و مهجور ماندند.
چه زود این فرمایش هشدار دهنده رسول خدا به نمایش امّت درآمد و دسیسهبازان جادهپرستِ سیّاس همان سنت شکنان دغل باز ؛مجری آن گشتند، به خدایی که مرا مبعوث داشت قسم! امّت من همان راهی را که امتهای گذشته پیمودند خواهند رفت.
اگر آنان وعده سی روزه موسی را به چهل روز تاب نیاوردند و گوساله پرست گشتند این امّت هنوز پیکر پیامبرشان بر خاک مانده به دور گوساله سامری جمع شدند. زود صراط مستقیم را گم کردند.
چه زود فراموش کردند ولایت ِ ولی اللهی امیرالمؤمنین را؛
چه زود اسدالله را تنها گذاشتند و گذشتند. سیف اللهی او را از یاد بردند؛
به گرد کعبه گشتند و فراموش کردند که حقیقت کعبه همان مولود کعبه است که اکنون؛ جای دیگر تنها و غریب مانده و در خلوت و سکوت و انزوای جهل امّت اسیر گشته.
و امروز؛ فرزندش همان ادامه صراط مستقیم الهی- در غربت گناه و نافهمی ِهمان مردمِ عهد شکن، هم چون خورشید پس ابر؛ غایب از نظرها؛ در پس پرده غیبت است؛ پردهای به ضخامت جهل و گناه؛ که امّت با رها کردن ریسمان الهی همان جهل الهی که به اعتصام به آن امر شدهایم؛ آن را تا روی قلب و روح و دیدههای خود پایین افکندهاند.
بیایید بار دیگر یک پارچه و متحد و خرسندانه در کنارِ غدیری دیگر جمع شویم و در حضور پیامبر الهی به ندای «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» پاسخ مثبت داده و لبیک بگوییم.
به ریسمان محکمش بیاویزم و تا اوج ملکوت خدا بالا برویم؛ و شیرینی طعم ولایت الهی او را بچشیم و در بهشت عدن خدا زندگی کنیم.